نوشته شده توسط : محمدآذری

  در باره این خاک مقدس کتب تاریخی متعددی نوشته اند و نویسندگانی چون ابو عبداله از راویان حدیث و ابو محمد و امیر محمد ابن مبارز و محمود ابن یوسف اصفهانی و مولف تاریخ سیستان و ملک شاه حسین ابن غیاث الدین محمد ، کتابهائی در این باره نوشته اند .

از آنجائیکه این سرزمین از دوران باستان تا امروز گرفتار کشمکشهای سرحدی و حمله اقوام تورانی و مغول و تیموری و اوزبک و غز و افغان بوده و پیوسته علیرغم اینکه نوک تیز پیکان حمله به دشمنان بوده در مواقع مقتضی سپر دفاعی جنگاوران میهن نیز بوده است و در واقع میدان کارزار قدرتها بوده حکومت های مرکز ی کمتر توانسته است به عمران و آبادانیهای آن برسد . و در پی این کشمکشها اکثر اسناد و مدارک این سرزمین از بین رفته و باقیمانده اسناد و مدارکی که تا این اواخر یعنی دوران ملک بهرام خان _ از بازماندگان سلاطین خاندان کیانی سیستان – در دست بوده شامل کتب و رسائل ، شجره نامه های خاندانهای محلی ، فرمانها ، تقسیم نامه ها، دفتر ها و نوشته هائی نظیر اینها بوده است .

 پس از فوت بهرام خان این اسناد و مدارک بدست پسر وجانشین او یعنی ملک جلال الدین افتاد . بدنبال آن شاه کامران کیانی به قدرت رسید و ملک جلال الدین را از حق موروثی خود محروم ساخت . آنچه که از دست اندازی کامران شاه باقی ماند دو باره بدست ملک جلال الدین و برادرش حمزه خان افتاد .

در سال 1283 قمری مظفرالدوله حاکم سیستان شد . نامبرده به سران و بزرگان خاندانهای قدیمی سیستان دستور داد تا جمیع اسناد و مدارک و نوشته های قدیمی را جهت احراز مالکیت و احقاق حقوق قدیم خود نزد او بیاورند . ریش سفیدان و کدخدایان ،میران ، پاداران و اربابان ،کلانتران و سران هر طایفه در ارائه
 



:: برچسب‌ها: سیستانی , زابل , زابلی , شهرسوختهفنیمروز , کوه خواجهفیعقوب لیث سیستانی , سیستان , سیستانیها , سیستانیهای گلستان , سیستانیهادرگلستان ومازندران , گلستان , سیستانی هادر , شهرسوخته , یعقوب لیث سیستانی , کوه خواجه , رستم , دانشجویان سیستانی , تکر , آذری , گلستان نو , زرنج , تاریخ سیستان , بزرگان سیستان , فرهنگ سیستان ,
:: بازدید از این مطلب : 458
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدآذری

سیستانیها،بزرگان سیستان،سیستان ونقش آن درتمدن وفرهنگ ایران عزیز

عبرت سیستانی

میرزا محمد علی رحیمی، متخلص به عبرت سیستانی، از شعرای سیستانی است.


پدر وی آقا شیخ غلامرضا واعظ و مادرش صابره، در سال ۱۲۸۳ هجری قمری در سیستان بدنیا آمد. مادر عبرت نیز شاعر بوده است طوری که به علت لیاقت علمی او، ناصرالدین شاه سالانه مبلغی به عنوان صله برایش می فرستاد. عبرت سیستانی، زیاداهل سفر و جهانگردی بود و به ایران، عربستان، هندوستان وافغانستان سفر کرده بود.


وی دارای دیوان عبرت یا «عبرنامه» است. کتاب قصاید عبرت نیز در سال ۱۳۴۴ به سفارش فرزندش در کراچی به چاپ رسیده است. وفات عبرت سیستانی را به سال ۱۳۳۹ ثبت نموده اند.
شعر [ویرایش]

اشعار زیر برداشتی از کتاب غزلیات عبرت سیستانی است.ای گدای خوشه چین، دانی که خرمن، آن کیست وی حریف مست دانی، باده از پیمان کیست
آمدی با گوی سر در عرصه میدان عشق لیک واقف نیستی، سر در خم چوگان کیست
کانیات از خوان انفاسش تمتع برده اند باز می پرسد ز «عبرت» کاین نعم از خوان کیست

فرخی سیستانی
ابوالحسن علی بن جولوغ سیستانی معروف به فرخی سیستانی از غلامان امیرخلف بانو آخرین امیر صفاری بود. علی بن جولوغ، از سر ناچاری شعری در قالب قصیده سرود و آن را « با کاروان حله» نام نهاد؛ و شعر را به عمید اسعد چغانی وزیر امیر صفاری تقدیم کرد. معروف است که روز بعد علی بن جولوغ قصیده‌ای به نام «داغگاه» ساخت و آن را برای امیر صفاری خواند. امیر صفاری، چهل کره اسب را به علی بن جولوغ هدیه ک
رد و او را از نزدیکان دربارش قرار داد.

علی بن جولوغ نیز با تخلص فرخی در دربار صفاریان، چغانیان و غزنویان شعر می‌گفت. محمود غزنوی او را به ملک الشعرایی دربار منصوب کرد. پس از مرگ محمود در سال ۴۲۱ هجری قمری، فرخی به دربار سلطان مسعود غزنوی روی آورد و تا پایان عمر به ستایش این امیر غزنوی مشغول بود.

روایت شده‌است که فرخی علاوه بر شاعری آوازی خوش داشت و در نواختن بربط مهارت داشت. دیوان شعر فرخی شامل بیش از چند هزار بیت است که در قالب‌های قصیده، غزل، قطعه، رباعی، ترکیب‌بند، و ترجیع‌بند سروده شده‌است.

از آن جا که بیشتر قصاید فرخی در دربار غزنویان سروده شده است؛ ستایشگری و وصف در آن بسیار زیاد است؛ هر چند در میان شعرهای فرخی اشعاری نیز هستند که نکات آموزنده اخلاقی را در بر دارند. فرخی در سال ۴۲۹ هجری قمری در سنین جوانی در غزنه درگذشت.

از شاعر هم عصرش لبیبی در رثای اوست که:گر فرخی بمرد چرا عنصری نمرد؟ پیری بماند دیر و جوانی برفت زود
فرزانه‌ای برفت و ز رفتنش هر زیان دیوانه‌ای بماند و ز ماندنش هیچ سود
فریدالدین سجزیفریدالدین سجزی، فریدالدین سیستانی ادیب و فاضل زمان خویش بوده است. امین احمد رازی، لطافت طبع و شیوای سخن و شعر فریدالدین را بسیار ستوده است و از او به عنوان فرید عصر و وحید دهر یاد می‌کند.

عوفی نیز عظمت وی را چنین بیان می‌کند. فریدالدین سجزی شاعری است که بربساط فضیلت، شاه بود و بر آسمان هنر، ماه. رباعیات زیر از این شاعر است.راه دل من، آن بت دلخواه زند وز دوست عجب نبود، اگر راه زند
چاهی است که چاه زنخش می‌گوید زلفش همه دل بر سر آن چاه زن

عادل سیستانی (علیرضا سنچولی)، شاعر و نویسنده در استان سیستان و بلوچستان است.
زندگینامه

وی در دوم مردادماه سال ۱۳۵۲ در زابل به دنیا آمد. دوران ابتدایی و راهنمایی را در همان شهر سپری کرد و برای ادامه تحصیل به زاهدان رفت. پس از گذراندن دوره دبیرستان و دانشگاه، به استخدام آموزش و پرورش درآمد.

عادل در سن 17سالگی، شعر و نویسندگی را از آغاز و در سال ۱۳۷۰ در مسابقات کشوری شعر، به عنوان شاعر برگزیده ایران انتخاب گردید. سپس با مطالعه و تحقیق فراوان در سال ۱۳۷۳ اولین مجموعه شعرش با عنوان "بهار سبز" منتشر شد. در سال ۱۳۷۹ مجموعه شعر" با شقایق ..." و در سال ۱۳۸۴ مجموعه شعر "هم نشین عرشیان"را به چاپ رساند. وی دارای مقالات مختلف فرهنگی، اجتماعی و ادبی است.

کتاب با شقایق
کتاب بهار سبز
کتاب همنشین عرشیان
مقاله سفر نامه سیستان نوروز 84
مقاله بازار شعر امروزو...
شعر [ویرایش]

شعر من سیستانم از آثار این شاعر جوان در مجموعه شعر «با شقایق» است:من بی مثال وشاخصم دیوار چینم من استوار و راسخم در امر دینم
من را هزاران بار طوفان دربه در کرد چشمان مرا سیل چندین بار تر کرد
روزی درون دستهایم رستمی بود در وادی من هم گلی و عالمی بود
هامون برایم غرشی از نو بنا کرد گلهای باغم را درون یخ فنا کرد
فریاد کردم داد کردم بی اثر بود از هرکه استمداد کردم بی اثر بود
من پایتخت کشور ایران نبودم؟ سیمای بخت کشور ایران نبودم؟
چوب مرا تیر و کمانش کرد یعقوب من را شر فدار زمانش کرد یعقوب
من زادگاه رستم دستان نبودم؟ من سرزمین خیل عیاران نبودم؟
روزی برای کشورم زادم تمدن اقصی نقاط کشورم دادم تمدن
آثار من مثل تنی در زیر خاک است روح تمدن در درونم پاک پاک است
کی می‌رسد دستی که خاکم را بکاود این دشتهای پاک پاکم را بکارد
تا لاله‌ها از زیر خاکم سر برآرند تخم حقیقت در دل عالم بکارند
من نرگس و من لاله و من ژاله دارم من پیچک و من ارغوان، آلاله دارم
محمد پسر وصیف سجزی


محمد پسر وصیف نامه‌نگار (دبیر رسایل) یعقوب لیث صفاری بود. گروهی سرایش نخستین شعر فارسی را از او می‌دانند

بر اساس کتاب تاریخ سیستان، نخستین کسی بود که به زبان فارسی شعر عروضی گفت. پس از آن‌که یعقوب لیث صفار، در سال ۲۵۱ هجری قمری، خوارج را تار و مار کرد؛ محمد بن وصیف او را به زبان فارسی ستایش کرد.

در کتاب تاریخ سیستان آمده: در سال ۲۵۳هجری پس از فتح پوشنگ و کابل و هرات بدست یعقوب لیث صفاری، شاعران در مدح وی اشعاری به عربی می‌سرایند پس از خواندن یکی از قصیده‌های عربی، یعقوب می‌گوید: "چیزی که من اندر نیابم، چرا باید گفت؟" و محمد بن وصیف سیستانی شعر فارسی گفتن گرفت
ملک شاه حسین سجستانیملکشاه حسین بن غیاث الدین محمدبن شاه محمود سیستانی، از شاهزادگان سیستان و بازمانده از سلسله عمرو لیث صفاری است .وی متولد ۹۷۸ ه.ق در سیستان می‌باشد. ملک شاه حسین قرائت قرآن را نزد مولانا عبدالمومن صلحی و آحکام را نزد شیخ کلب علی جزایری فرا گرفت .همچنین علوم دیگر را نزد اساتیدی چون شیخ محمد مومن، سید امیر ضیاالدین محمد وسیدطباطبایی زواره‌ای تعلیم دید. ملک شاه حسین علاوه بر زبان فارسی به زبان‌های عربی و پهلوی هم مسلط بود.وی طبع شعر نیز داشت.از آه به سینه، شعله اندوخته ایم ز آن شعله متاع، عافیت یافته ایم
نه بیم زدوزخ، نه تمنای بهشت از هرچه جز اوست، دیده بر دوخته ایم
مولانا عاشق سیستانی


مولانا عاشقی سیستانی، مردی شاعر عاشق پیشه و در سبک شاعری و غزل سرایی از خسرو ملک، پیروی و در دربار امیرخسرو دهلوی مشغول بوده است. برای طلب علم و دانش به شام می‌رود و مدتی در قدس و در محضر محقق، درویش موسی از مشاهیر صوفیه، علوم صوفیه را فرا می‌گیرد. و بعد از مدتی به وطنش سیستان باز می‌گردد.

مولانا ولی که شاعری نامدار است در وصف بیت زیر که سروده مولانا عاشقی است. می‌گوید: تمام دیوان خود را با این بیت عاشقی معاوضه می کنم.

سرچشم یار گردم، که هجوم غمزه او نفسی نمی گذارد، که دل آرمیده باشد
زشگفتن رقیب، به سحر در اضطرابم که چه ذوق دارد، آیا چه به خواب دیده باشد
میرزا شجاع سیستانی


میرزا شجاع سیستانی، از شعرای معروف و محبوب سیستان است که در قرن یازدهم می زیسته است. در معنی پردازی و نکته سنجی تبحر داشته است.

میرزا شجاع برای تحصیل علم به اصفهان سفرکرده و سرانجام به سیستان بر می گشته و تا پایان عمر در سیستان باقی می ماند.شعر زیر از اوست.زمعصیت به کلام خدا بریم پناه که شاهراه نجاتست مد بسم الله
یوسف سجزی سیستانی


یوسف سجزی سیستانی برادر ابراهیم سجزی سیستانی است. یوسف نیز از دانشمندان معروف سیستان در اوایل اسلام است. یوسف سجزی چهار خط به نام خط جلیلی، ثلفثین، دیباح و سجلات به خط معقلی اضافه نمود. به نوشته ابن ندیم، خط جلیلی پدر تمام خطوط اسلامی است، که هرکس توانایی نوشتن این خط را ندارد.
کلمات مرتبط،سیستان،سیستانیها،سیستانیهای گلستان ،سیستانیهادرمازندران،نیمروز،شهرسوخته،زابل،سیستانیهادرکرمان،سیستانیهای خراسان،عکس،ایران باستان،شعرسیستان،بزرگان سیستان،طایفه های سیستان،تکر،گلستان نو،مطبوعات گلستان
 



:: برچسب‌ها: سیستان , سیستان , سیستانیها , سیستانیهای گلستان , سیستانیهادرمازندران , نیمروز , شهرسوخته , زابل , سیستانیهادرکرمان , سیستانیهای خراسان , عکس , ایران باستان , شعرسیستان , بزرگان سیستان , طایفه های سیستان , تکر , گلستان نو , مطبوعات گلستان ,
:: بازدید از این مطلب : 609
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : یک شنبه 11 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدآذری

سیستانیها،بزرگان سیستان،سیستان ونقش آن درتمدن وفرهنگ ایران عزیز

عبرت سیستانی

میرزا محمد علی رحیمی، متخلص به عبرت سیستانی، از شعرای سیستانی است.


پدر وی آقا شیخ غلامرضا واعظ و مادرش صابره، در سال ۱۲۸۳ هجری قمری در سیستان بدنیا آمد. مادر عبرت نیز شاعر بوده است طوری که به علت لیاقت علمی او، ناصرالدین شاه سالانه مبلغی به عنوان صله برایش می فرستاد. عبرت سیستانی، زیاداهل سفر و جهانگردی بود و به ایران، عربستان، هندوستان وافغانستان سفر کرده بود.


وی دارای دیوان عبرت یا «عبرنامه» است. کتاب قصاید عبرت نیز در سال ۱۳۴۴ به سفارش فرزندش در کراچی به چاپ رسیده است. وفات عبرت سیستانی را به سال ۱۳۳۹ ثبت نموده اند.
شعر [ویرایش]

اشعار زیر برداشتی از کتاب غزلیات عبرت سیستانی است.ای گدای خوشه چین، دانی که خرمن، آن کیست وی حریف مست دانی، باده از پیمان کیست
آمدی با گوی سر در عرصه میدان عشق لیک واقف نیستی، سر در خم چوگان کیست
کانیات از خوان انفاسش تمتع برده اند باز می پرسد ز «عبرت» کاین نعم از خوان کیست

فرخی سیستانی
ابوالحسن علی بن جولوغ سیستانی معروف به فرخی سیستانی از غلامان امیرخلف بانو آخرین امیر صفاری بود. علی بن جولوغ، از سر ناچاری شعری در قالب قصیده سرود و آن را « با کاروان حله» نام نهاد؛ و شعر را به عمید اسعد چغانی وزیر امیر صفاری تقدیم کرد. معروف است که روز بعد علی بن جولوغ قصیده‌ای به نام «داغگاه» ساخت و آن را برای امیر صفاری خواند. امیر صفاری، چهل کره اسب را به علی بن جولوغ هدیه ک
رد و او را از نزدیکان دربارش قرار داد.

علی بن جولوغ نیز با تخلص فرخی در دربار صفاریان، چغانیان و غزنویان شعر می‌گفت. محمود غزنوی او را به ملک الشعرایی دربار منصوب کرد. پس از مرگ محمود در سال ۴۲۱ هجری قمری، فرخی به دربار سلطان مسعود غزنوی روی آورد و تا پایان عمر به ستایش این امیر غزنوی مشغول بود.

روایت شده‌است که فرخی علاوه بر شاعری آوازی خوش داشت و در نواختن بربط مهارت داشت. دیوان شعر فرخی شامل بیش از چند هزار بیت است که در قالب‌های قصیده، غزل، قطعه، رباعی، ترکیب‌بند، و ترجیع‌بند سروده شده‌است.

از آن جا که بیشتر قصاید فرخی در دربار غزنویان سروده شده است؛ ستایشگری و وصف در آن بسیار زیاد است؛ هر چند در میان شعرهای فرخی اشعاری نیز هستند که نکات آموزنده اخلاقی را در بر دارند. فرخی در سال ۴۲۹ هجری قمری در سنین جوانی در غزنه درگذشت.

از شاعر هم عصرش لبیبی در رثای اوست که:گر فرخی بمرد چرا عنصری نمرد؟ پیری بماند دیر و جوانی برفت زود
فرزانه‌ای برفت و ز رفتنش هر زیان دیوانه‌ای بماند و ز ماندنش هیچ سود
فریدالدین سجزیفریدالدین سجزی، فریدالدین سیستانی ادیب و فاضل زمان خویش بوده است. امین احمد رازی، لطافت طبع و شیوای سخن و شعر فریدالدین را بسیار ستوده است و از او به عنوان فرید عصر و وحید دهر یاد می‌کند.

عوفی نیز عظمت وی را چنین بیان می‌کند. فریدالدین سجزی شاعری است که بربساط فضیلت، شاه بود و بر آسمان هنر، ماه. رباعیات زیر از این شاعر است.راه دل من، آن بت دلخواه زند وز دوست عجب نبود، اگر راه زند
چاهی است که چاه زنخش می‌گوید زلفش همه دل بر سر آن چاه زن

عادل سیستانی (علیرضا سنچولی)، شاعر و نویسنده در استان سیستان و بلوچستان است.
زندگینامه

وی در دوم مردادماه سال ۱۳۵۲ در زابل به دنیا آمد. دوران ابتدایی و راهنمایی را در همان شهر سپری کرد و برای ادامه تحصیل به زاهدان رفت. پس از گذراندن دوره دبیرستان و دانشگاه، به استخدام آموزش و پرورش درآمد.

عادل در سن 17سالگی، شعر و نویسندگی را از آغاز و در سال ۱۳۷۰ در مسابقات کشوری شعر، به عنوان شاعر برگزیده ایران انتخاب گردید. سپس با مطالعه و تحقیق فراوان در سال ۱۳۷۳ اولین مجموعه شعرش با عنوان "بهار سبز" منتشر شد. در سال ۱۳۷۹ مجموعه شعر" با شقایق ..." و در سال ۱۳۸۴ مجموعه شعر "هم نشین عرشیان"را به چاپ رساند. وی دارای مقالات مختلف فرهنگی، اجتماعی و ادبی است.

کتاب با شقایق
کتاب بهار سبز
کتاب همنشین عرشیان
مقاله سفر نامه سیستان نوروز 84
مقاله بازار شعر امروزو...
شعر [ویرایش]

شعر من سیستانم از آثار این شاعر جوان در مجموعه شعر «با شقایق» است:من بی مثال وشاخصم دیوار چینم من استوار و راسخم در امر دینم
من را هزاران بار طوفان دربه در کرد چشمان مرا سیل چندین بار تر کرد
روزی درون دستهایم رستمی بود در وادی من هم گلی و عالمی بود
هامون برایم غرشی از نو بنا کرد گلهای باغم را درون یخ فنا کرد
فریاد کردم داد کردم بی اثر بود از هرکه استمداد کردم بی اثر بود
من پایتخت کشور ایران نبودم؟ سیمای بخت کشور ایران نبودم؟
چوب مرا تیر و کمانش کرد یعقوب من را شر فدار زمانش کرد یعقوب
من زادگاه رستم دستان نبودم؟ من سرزمین خیل عیاران نبودم؟
روزی برای کشورم زادم تمدن اقصی نقاط کشورم دادم تمدن
آثار من مثل تنی در زیر خاک است روح تمدن در درونم پاک پاک است
کی می‌رسد دستی که خاکم را بکاود این دشتهای پاک پاکم را بکارد
تا لاله‌ها از زیر خاکم سر برآرند تخم حقیقت در دل عالم بکارند
من نرگس و من لاله و من ژاله دارم من پیچک و من ارغوان، آلاله دارم
محمد پسر وصیف سجزی


محمد پسر وصیف نامه‌نگار (دبیر رسایل) یعقوب لیث صفاری بود. گروهی سرایش نخستین شعر فارسی را از او می‌دانند

بر اساس کتاب تاریخ سیستان، نخستین کسی بود که به زبان فارسی شعر عروضی گفت. پس از آن‌که یعقوب لیث صفار، در سال ۲۵۱ هجری قمری، خوارج را تار و مار کرد؛ محمد بن وصیف او را به زبان فارسی ستایش کرد.

در کتاب تاریخ سیستان آمده: در سال ۲۵۳هجری پس از فتح پوشنگ و کابل و هرات بدست یعقوب لیث صفاری، شاعران در مدح وی اشعاری به عربی می‌سرایند پس از خواندن یکی از قصیده‌های عربی، یعقوب می‌گوید: "چیزی که من اندر نیابم، چرا باید گفت؟" و محمد بن وصیف سیستانی شعر فارسی گفتن گرفت
ملک شاه حسین سجستانیملکشاه حسین بن غیاث الدین محمدبن شاه محمود سیستانی، از شاهزادگان سیستان و بازمانده از سلسله عمرو لیث صفاری است .وی متولد ۹۷۸ ه.ق در سیستان می‌باشد. ملک شاه حسین قرائت قرآن را نزد مولانا عبدالمومن صلحی و آحکام را نزد شیخ کلب علی جزایری فرا گرفت .همچنین علوم دیگر را نزد اساتیدی چون شیخ محمد مومن، سید امیر ضیاالدین محمد وسیدطباطبایی زواره‌ای تعلیم دید. ملک شاه حسین علاوه بر زبان فارسی به زبان‌های عربی و پهلوی هم مسلط بود.وی طبع شعر نیز داشت.از آه به سینه، شعله اندوخته ایم ز آن شعله متاع، عافیت یافته ایم
نه بیم زدوزخ، نه تمنای بهشت از هرچه جز اوست، دیده بر دوخته ایم
مولانا عاشق سیستانی


مولانا عاشقی سیستانی، مردی شاعر عاشق پیشه و در سبک شاعری و غزل سرایی از خسرو ملک، پیروی و در دربار امیرخسرو دهلوی مشغول بوده است. برای طلب علم و دانش به شام می‌رود و مدتی در قدس و در محضر محقق، درویش موسی از مشاهیر صوفیه، علوم صوفیه را فرا می‌گیرد. و بعد از مدتی به وطنش سیستان باز می‌گردد.

مولانا ولی که شاعری نامدار است در وصف بیت زیر که سروده مولانا عاشقی است. می‌گوید: تمام دیوان خود را با این بیت عاشقی معاوضه می کنم.

سرچشم یار گردم، که هجوم غمزه او نفسی نمی گذارد، که دل آرمیده باشد
زشگفتن رقیب، به سحر در اضطرابم که چه ذوق دارد، آیا چه به خواب دیده باشد
میرزا شجاع سیستانی


میرزا شجاع سیستانی، از شعرای معروف و محبوب سیستان است که در قرن یازدهم می زیسته است. در معنی پردازی و نکته سنجی تبحر داشته است.

میرزا شجاع برای تحصیل علم به اصفهان سفرکرده و سرانجام به سیستان بر می گشته و تا پایان عمر در سیستان باقی می ماند.شعر زیر از اوست.زمعصیت به کلام خدا بریم پناه که شاهراه نجاتست مد بسم الله
یوسف سجزی سیستانی


یوسف سجزی سیستانی برادر ابراهیم سجزی سیستانی است. یوسف نیز از دانشمندان معروف سیستان در اوایل اسلام است. یوسف سجزی چهار خط به نام خط جلیلی، ثلفثین، دیباح و سجلات به خط معقلی اضافه نمود. به نوشته ابن ندیم، خط جلیلی پدر تمام خطوط اسلامی است، که هرکس توانایی نوشتن این خط را ندارد.
کلمات مرتبط،سیستان،سیستانیها،سیستانیهای گلستان ،سیستانیهادرمازندران،نیمروز،شهرسوخته،زابل،سیستانیهادرکرمان،سیستانیهای خراسان،عکس،ایران باستان،شعرسیستان،بزرگان سیستان،طایفه های سیستان،تکر،گلستان نو،مطبوعات گلستان
 



:: برچسب‌ها: سیستان , سیستان , سیستانیها , سیستانیهای گلستان , سیستانیهادرمازندران , نیمروز , شهرسوخته , زابل , سیستانیهادرکرمان , سیستانیهای خراسان , عکس , ایران باستان , شعرسیستان , بزرگان سیستان , طایفه های سیستان , تکر , گلستان نو , مطبوعات گلستان ,
:: بازدید از این مطلب : 609
<-PostRate->
|
امتیاز مطلب : <-PostRateResult->
|
تعداد امتیازدهندگان : <-PostRateCount->
|
مجموع امتیاز : <-PostRateTotal->
تاریخ انتشار : یک شنبه 11 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدآذری

یعقوب لیث سیستانی ودستوربزرگ اوپس ازتصرف کرمان،سیستانی یکی ازدلایل فارسی صحبت کردن مادرامروز

یعقوب لیث صفار، قهرمان ملی ایرانیان كه تصمیم به پایان دادن به حكومت عرب بر میهن گرفته بود 16 ژوئن سال 868 میلادی شهر كرمان را آزاد كرد. در كرمان بود كه یعقوب دستور اكید داد به زبانی كه او نمی فهمد (عربی)، مكاتبه نكنند. از زمان افتادن ایران به دست عرب، تا آن روز مكاتبات اداری به زبان عربی صورت می گرفت. با صدور دستور اكید یعقوب لیث بود كه «پارسی» بار دیگر زبان رسمی ایرانیان شد و رونق گرفت.
 یعقوب بود كه خواست برای حروفی كه در عربی نیست و در فارسی تلفظ می شود، جانشین بیابند تا خط الرسم تكمیل شود و سالها طول كشید تا ادیبان با هم به توافق رسیدند كه «پ، چ، ژ، گ» را با افزودن نقطه و سركش بر حروف عربی مشابه، به وجود آورند تا تركیب حروف تغییر نكند و مقرر داشتند كه از بكار بردن حروف خاص زبان عربی از جمله «ص، ض، ط، ظ، ث، ح، ع و ء » در واژه ها و اسامی فارسی خودداری شود.
  تكمیل این تغییرات هشتاد سال وقت گرفت و این اصلاحات حروف و تبدیل واژه ها در سال 950 میلادی به پایان رسید و خط الرسم فارسی امروز به دست آمد. باید دانست كه ایرانیان تنها مسلمانان آن زمان بودند كه زبان ملی خود را از دست ندادند. می دانیم كه ایرانیان ساكن «فرارود» و خراسان خاوری (افغانستان شمالی امروز) كه تاجیك خوانده می شوند «پارسی» را از دست نداده بودند و گروهی از آنان با افتخار تمام خود را پارسیوان = پارسیبان می نامیدند.
  یعقوب كه پرچم استقلال طلبی را در سیستان برافراشته بود در سال 862 میلادی هرات و سال بعد سراسر شمال شرقی ایران و تا كابل را از دست عمال خلیفه بغداد بیرون آورده بود.

  یعقوب پس از آزاد كردن كرمان، با همان هدف، فارس و خوزستان را پس گرفت و با خلیفه عباسی مستقیماً وارد جنگ شد، ولی اندكی پس از رد پیشنهاد صلح خلیفه در سال 878 میلادی‏، در خوزستان از بیماری قولنج درگذشت، همانجا مدفون شد و برادرش «عمرو لیث» بر جای او نشست و مصلحت در آن دید كه با خلیفه از در آشتی درآید و خلیفه هم حكومت وی را بر فارس، اصفهان، كرمان، سیستان، مكران (بلوچستان)، سند (ایالت جنوبی پاكستان امروز به مركزیت شهر كراچی) و بخش هایی از خراسان به رسمیت شناخت.


 



:: برچسب‌ها: سیستان , سیستانی , سیستانیهای گلستان , سیستاننی های مازندران , سیستانیهای کرمان , شهرسوخته , نیمروز , گلستان , مطبوعات سیستان , سیستانیهادرتهران , تکر , آذری , گلستان نو , زابل , ,
:: بازدید از این مطلب : 323
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : شنبه 10 ارديبهشت 1390 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد